روزهای زمستانی ما
شیرین عسلم؛ چند وقتیه نمی تونم بیام و وبلاگت رو آپ کنم... این روزهای زمستانی به سرعت برق و باد دارن میگذرن و ازشون فقط خاطره هاست که می مونه... یه مدت تبریز پیش مامان جون اینا بودیم و شما اونجا شیطنت هات رو تکمیل کردی و با وجود سرمای هوای تبریز شکر خدا بهمون خوش گذشت و شما شیرین خانومم سرما نخوردی... اگه خدا بخواد توی این چند روز آینده اسباب کشی داریم و شکر خدا میریم خونه خودمون... یه کم سرم شلوغه این روزا ؛ عزیزترینم... و با وجود شیطنتهای بی حد و حصر شما واقعا وقتی برام نمی مونه... انشالله یه کم کارامون روبراه بشه میام و برات مینویسم... دوستت دارم ؛ بی همتای من... ...
نویسنده :
مامان پرنسس باران
14:22