دونه انار ما
دونه انارمون؛
چند روزی بود که نتونسته بودم دندونات رو چک کنم،اصلا اجازه نمی دادی ...
تا اینکه دیروز شاهد دندونای جدیدت شدم و خیلی متعجب شدم...
شما توی این چند روز 6 تا دندون جدید در آوردی و شدی پرنسس 16 دندونی...
خداوند رو شکر برای همه بالندگیهات ، برای خانوم بودنت......
مادر به فدای اون خنده های ملوست...
تا دنیا دنیاست مامان و بابا بعشقت نفس می کشند....
باران جانم؛ دلیل بودن مامان و بابا؛
گاهی اوقات فکر می کنم اگه صاحب یه نی نی دیگه بشیم
محاله اندازه شما دوستش داشته باشیم.....
شما برای ما یه چیز دیگه ای......یه نفسی...عمری....
توی این روزای پاییز چقدر شیرینه بوییدنت...بوی خوبیهای دنیا رو میدی...بوی شادیهاش...
باش تا تمام غمهامون رو فراموش کنیم...
بازم میگم نفسم،چه خوب شد که اومدی و دتیای ما رو حلاوت بخشیدی..
عاشق جوجوها هستی...
این روزا با دیدن مهربد ، عجیب علاقمند شدی به پستونک خوردن و روی پای عمه
و رو رختخواب مهربد خوابیدن.....
ولی اونقدر عاقلی که بهش حسودی نمی کنی... فقط هوس نوزاد بودن می کنی...