پرنسس بارانپرنسس باران، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

پرنسس باران ؛ هدیه ی پر شکوه خداوند ؛

دیداری شیرین در مشهد

1392/5/15 2:50
877 بازدید
اشتراک گذاری

 

دردانه ی مادر ؛

 

چقدر خاطره انگیز و شیرین بود دیدار با دوستان مشهدیمان...دوستانی از جنس لطافت...

هرچی از باهم بودنمون بگم کم گفتم...انگار نه انگار اولین دیدارمون باهم بود...

بله ما نزدیک به سه ساله که باهم تو غمها و شادیهای هم شریک هستیم

و محبتی ژرف در اعماق وجودمان نسبت بهم داریم.

روز چهارشنبه ی هفته ی پیش من و شما رفتیم خونه یاسین جون و مامان گلش هدی...

چه میزبانهای مهربونی بودن و حسابی با روی خوش ازمون استقبال کردند...

اکثر نی نی های مشهدی با ماماناشون اومده بودن...فقط جای هاله عزیزم و دریا کوچولو ،

مونا جون و بهراد کوچولو و گلناز جون و شایلین کوچولو خیلی خالی بود و جاشون رو سبز کردیم.

افسانه عزیزم با امیرعلی جون اومده بودن...ندا جون و رادوین مهربونم...ساره جون و پارسا کوچولو ...

مریم عزیزم با سیدعلی کوچولو و ملی جون با پریا خانومی اومده بودن ...

بعدش هم خاله مصی اومد و چقدر خوشحال شدم از دیدنش ولی دوست داشتم دختر ماهش آوینا

رو هم ببینم که قسمت نشد..

خیلی بهمون خوش گذشت...هدی جون و بقیه دوستان حسابی برامون سنگ تموم گذاشتن

و یه روز شیرین و بیادموندنی رو برامون رقم زدند...

دوستای مهربونم ممنونم از تک تکتون...دوستتون داریم...امیدوارم بتونیم لطفتون رو جبران کنیم.

 

حالا عکسهای شما کوچولوها رو تو ادامه ی مطلب میذارم.

 

 

 

اول از همه میزبان شیرین و شیطون سید یاسین نازم با موهای فرفری :

 

 

پارسا خان پیکاسو و دوست داشتنی :

 

 

امیر علی خوش تیپ و جیگر :

 

 

پریا خانوم دختر آسمونی ؛ آروم و متین ؛ :

 

 

سید علی جون ؛ ته تغاری گروهمون ؛ عاشقش شدم :

 

 

رادوین مهربون و ناز بهمراه باران :

 

 

سوسمار سواری :))))  :

 

 

اینم از شما 4 تا شیظون دوست داشتنی :

 

 

اینجا هم یاسین خوشگله بهتون اضافه شد :

 

 

پارسا خان خوشتیپ وقت خداحافظی :

 

 

اینم یه عکس که از نشستن شما ثبت شد :))  :

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (12)

مامان بابا ریحانه جون
15 مرداد 92 15:37
چقدر قشنگه دنیای کودکی... این عکسای دسته جمعی من رو یاد خاطرات کودکی میندازه... به وبلاگ ما هم سری بزنید... با اجازه وبلاگ باران ناز و با وقار رو لینک کردم...

متشکرم دوست خوبم و ممنون که به ما سر زدین...از آشناییتون خوشحال شدم... برای ریحانه خانومی..
مامان ریحانه جون
15 مرداد 92 15:37
سلام.. عبادتتون قبول... ریحانه من در جشنواره نی نی شکمو شرکت کرده کد ریحانه 845 هست لطف بزرگی میکنی اگه کد 845 رو به شماره 20008080200 اس ام اس کنی واقعا ممنونت میشم اگه بتونید کد 845 رو با چند تا خط موبایل متفاوت به شماره ی داده شده ارسال کنید که نورالانور میشه و واقعا شرمنده میکنید اگه لطف کردی و رای دادی بهم خبر بدی ممنون میشم هم برای اینکه از لطف و مهربونیت تشکر کنم هم برای اینکه تعداد آرا رو داشته باشم پیشاپیش از لطفت واقعا ممنونم اگه خواستی عکس جشنواره ای ریحانه رو ببینی زحمت بکش و یه سر بیا وب ریحانه , عکس جشنواره ایش رو گذاشتم مرسی از لطفت دوست خوبم ارسال کد 845 به شماره 20008080200یادت نره ها ریحانه روی رای های شما دوستای گل خیلی خیلـــــــــــــــی حساب کرده.... خیلی خیلی خیلی ممنونت میشم به نی نی من رای بدی امیدوارم بتونم یه روزی یه جایی تویه دلخوشی هاتون جبران کنم موفق و پیروز باشی
مامان بهادر
15 مرداد 92 18:13
روی ماه تک تک فرشته های عزیزمو میبوسم


هدی مامان مبین
15 مرداد 92 19:14
الحق و الانصاف...
این مشهدی ها میزبانی رو در حق مهمانانشون تموم کردن...
دلتنگ بودن تو جمعشون شدم
ودلتنگ وقت گذرونی با تو و پرنسس نازم...
همیشه شاد باشید...

هدی اونروز خیلی به فکرت بودم...واقعا جات خالی بود...مشهدی ها هم عین خودمون خوش صحبتن...آی حرف زدیم...جاتون واقعا سبز بود..
ملیحه مامان پریا
16 مرداد 92 12:39
وااای سوسن مهربونم ممنونم بابت عکسهای که گذاشتی
من که در بست عاشقت شدم


قربونت برم ملی مهربونم...منم همینطور...دلم برای خودت و پریا جون خیلی تنگ شده...
مامان مریم
16 مرداد 92 15:33
وای چه همه نی نیه ناز و دوست داشتنی...خدا همشونو براتون حفظ کنه...

قربونت برم مهربونم...ببوس مهتاب عسلم رو
هاله
17 مرداد 92 10:47
دلم سوووووووووووووخت کاش میتونستم بیام خیلی حیف شد...

واقعا حیف شد که ندیدمت هاله جون...انشالله بتونیم تو آینده نزدیک ببینیم همدیگه رو
صدف
20 مرداد 92 14:07
روز قرار خیلی خیلی دلم پیشتون بود .
الهی قربون تک تک این کوشولوها بشم که عاشقشونم و آرزوی دیدنشون رو دارم .
بوووووووووووووووووووووووووووووووووووس

ممنونم صدف جون...ما هم همه اش یادتون بودیم...
دلم برای خودت و آراد خیلی تنگ شده
مامان آراز
20 مرداد 92 16:06
اول از همه زیارت قبول پرنسس جوووووووووووون

دوم اینکه خوش به حالتون که همدیگرو دیدید-

همیشه به گردش با دوستان

قربونت برم زاهده جونم...ایندفعه اومدیم تبریز حتما همدیگه رو ببینیم ... باید آراز توپولی رو بچلونم
شادي
25 مرداد 92 14:44
چه ضيافت شيريني. چقدر دلم ميخواست كه من و بهاركم هم تو جمعتون باشيم. چقدر خوشالم كه بهتون خوش گذشته. مي بوسم روي ماه تك تك فرشته هاي بهاري رو
شادی
4 شهریور 92 14:23
به به ، چه کیفی کردین . چقدر دوست داشتم تو جمعتون باشیم ...
آتنا مامان روشا یدونه
10 شهریور 92 17:04
چه نی نی های با مزه ایی ولی دخملیمون یه چیز دیگست