پرنسس بارانپرنسس باران، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

پرنسس باران ؛ هدیه ی پر شکوه خداوند ؛

شبی در شهر بازی

1392/4/27 0:44
489 بازدید
اشتراک گذاری

 

شکوفه ی سیب من ؛

 

آخه من چی بگم از شیرینی هات... از عسل بودنت...فدات شم که هر روز عاشقترمون می کنی.

و ما هر روز هزاران مرتبه بابت داشتنت خدا رو شکر می کنیم.

مدتها بود که تو فکر بودیم یه شب ببریمت شهر بازی و بالاخره قسمت شد و دیشب بعد از افطار رفتیم به

سمت شهر بازی و شما هم تو راه حسابی خوشحال بودی.....

 

ورودی پارک

 

اول از همه 3 بار سوار ماشین شدی .....بار اول من و بابا می ترسیدیم سوارت کنیم

و با یه دختر کوچولو سوار شدی ولی حرفه ای که شدی دورهای بعدی خودت سوار می شدی

و کلی برامون دست تکون می دادی...

تایمش که تموم میشد هی می گفتی : ماشیش...ماشیش...

 

ماشین سواری

 

بعدش هم قطار و هوهو چی چی کردنهای شما :))  :

 

سوار بر قطار

 

بعد از اون قو .... چون کوچولو بودی با یه خانوم کوچولوی دیگه سوارت کردن که حسابی

ازش خوشت اومده بود و همه اش حواست به ایشون بود :

 

باران و قوسواری

 

آخرش که خواستیم بیایم خونه دوباره خواستی سوار ماشین بشی و بابا دو بار دیگه سوارت کرد

ولی بازم رضایت ندادی ....دوباره برگشتیم برای بار آخر سوارت کنیم که دیگه تعطیل شده بود

و کسی دیگه اونجا نبود بجز ما :))))

مسئولش که گریه هات رو دید باز هم سوارت کرد و پرونده ی شهر بازی اون شب هم به پایان رسید..

 

باران و دور آخر ؛ تنها و یکه تاز ؛ :

 

 

دوستت داریم ؛ باران بی همتای ما ؛

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (18)

مریم مامان ستایش
28 تیر 92 2:57
آخ خاله فدات بشه که انقده خانومی..خیلی بهت خوش گذشته پارک..خوش به حالت..خدا روشکر..همیشه شاد باشی عزیزم..

ممنونم خاله مریم.......بوس برای ستایش جونی
مامان بهادر
29 تیر 92 16:26
من فدای پرنسس باران عزیزم بشم خیلی دختر خانوم باوقار و عزیزیه ببوسش

قربونت برم سپیده جون...ببوس امیر بهادر دلبر رو...
سارا مامانی شیدا
30 تیر 92 0:38
خوش باشید باران حونم قربونت برم با اون شیرین زبونیات

فدات سارا جون مهربون....ببوس شیدا جونم رو...
مامان مریم
30 تیر 92 9:41
قربون خانوم کوچولومون بشم که اینقد عاشق بازیه...همه ی لذت پارک بردن این کوچولوها یه طرف گریه ی بیرون آوردنشون از پارک یه طرف... ولی یه لحظه شادیشون به یه دنیا می ارزه

قربونت برم مریم جون...واقعا آدم با دیدن شادیشون خوشحال میشه...امیدوارم همیشه شاد باشن...ببوس مهتاب خوشگلم رو.
عمه سارا
30 تیر 92 10:38
سلام زندگیم.فدات بشم که اینقد بزرگ و خانوم شدی.اخرین بار که باهم رفتیم شهربازی شما کوچولو بودی.نمیتونستی تنهایی سوار بشی.عمه قربونت بره که الان خودت تنها سوار اسباب بازی میشی.فرشته عمه روز به روز نازتر میشی.دلم خیلی برات تنگ شده

سلام عمه جونم...دلم برای شما و عمو حمید تنگ شده...کم مونده دیگه ببینمتون...هر روز میشینم یه عالمه عکسای شما و عمو حمید زو می بینم.بوس برای عمه سارا
سمانه مامان ستایش
31 تیر 92 2:33
معلومه حسابی به پرنسس باران خوش گذشته اون شب.
امیدوارم همیشه شاد باشه بارانِ آروم و دوست داشتنی
مامانی اگه با تبادل لینک موافق بودین خبرم کنید

محبت داری سمانه جان...چرا که نه عزیزم...
ببوس ستایش نازم رو
صدف
31 تیر 92 14:17
فدات بشم که انقدر بهت خوش گذشته پرنسس کوشولو . خدا رو شکر ایشالا همیشه شادِ شاد باشی عزیزم .

ممنونم صدف جونم...ببوس آراد یکی یه دونه رو
مامان شايان و پرنيا
1 مرداد 92 20:48
خوش بگذره ني ني خوشگل

دوست خوبم دخملم تو فستيوال زيباترين كودك ايراني شركت كرده..
لطفا به وبلاگش بيا و عكس رو ببين و اگه خوشت اومد به ني ني راي بده

حتما عزیزم
هدی مامان مبین
3 مرداد 92 18:46
ای جوووونم..
پارک چمران رفتید پرنسس...
به به...معلومه بهش خوش گذشته
قربون شکلت برم..دلم برات تنگیده...


بله خاله جون...پارک چمران رفتیم...منم دلم براتون تنگ شده خاله هدی...زودی بیاین خونه مون
هاله
8 مرداد 92 0:00
همیشه شاد باشی عسلک


سپیده
8 مرداد 92 8:52
وای وای وای باران عزیزم هزار ماشالله هر روز نازتر و خوشگلتر و خانومتر میشی عزیزم
عزیزم که تنها سوار میشی
چند دور سوار شدی وروجک؟؟

ممنونم خاله سپیده...جای شایلی خیلی خالی بود...7 دور اینا سوار شدم خاله جون... برای شایلی و خاله مهربونم
هاله
10 مرداد 92 20:27
چقدر دلم میخواست این پرنسس زیبا و مامانشو ببینم حیف شد خیلی

واقعا خیلی حیف شد هاله جون...منم خیلی دلم میخواست ببینمت...هم تو و هم دریای مهربونم رو...جای گلناز و شایلین هم خیلی خالی بود.ببوس دریا جونم رو
آناهیتا مامانیه آرمیتا
13 مرداد 92 2:52
قربونت برم عزیزم چقدرنازی توعزیزم ایشالا همیشه شادباشی وبخندیعکسات همشون خوشجل بودگلم
سوسن جون خصوصی

ممنون...امیدوارم آرمیتا جون هم همیشه لبش خندون باشه و دیگه هیچوقت مریض نشه.
ممنونم خانومی...الان چک می کنم
سمیرا مامی سایان
13 مرداد 92 17:40
ااااای جونم چند وقت بود نتونستم بیام وبلاگت سر بزنم عزیز دلم امیدوارم همیشه به گردش و تفریح بری و حسابی بهت خوش بگذره

ممنونم دوست مهربونم...چند وقته نیستی؟وب پرنسس رو آپ نمی کنی..دوستتون داریم
مامان آراز
20 مرداد 92 16:11
ای جونم دخترک مااااااااشین سوار
چه عشقی میکنه

به بابایی بگو یکی برات بگیره خوب

ممنونم خاله مهربونم... خاله این ماشینها یه حال دیگه میده
شادي
25 مرداد 92 14:48
هميشه به گردش و شادي خانم كوچولوي زيبا .
شادی
4 شهریور 92 14:25
همیشه به گردش و شادی خانم خانما . خوشحالم که بهت خوش گذشته عزیییییزم
آتنا مامان روشا یدونه
10 شهریور 92 17:08
چه گده ناناز شدی توی عکسها عزیز خاله