پرنسس خونه ما
این روزها خونه ما پر از صدای خنده های یه پرنسس کوچولوئه..
پر از صدای قهقهه هاش بهنگام توپ و بادکنک بازی با باباش..
این روزا خونه ما از شیطنتهای یه خانوم کوچولو حسابی بهم ریخته میشه..
شب که میشه هیچ چیزی سر جای خودش نیست..
پرنسس کوچولوی ما؛
این روزها با بودنت تو زندگی 3 نفره مون ما شاد و خوشحالیم..
هر روز یه کار جدید انجام میدی و ما رو غرق شیرینکاریهای خوشمزه ات میکنی..
وقتی بابایی بهتون میگه خدا رو شکر دو تا دستای کوچولوت رو فوری میبری بالا..
دست و پا و مو و گوشهاتو به همه نشون میدی..
اونقدر تو دهن عمو جونت قاقا میذاری تا هرچی خوردنی تو خونه اس تموم بشه
یه کار جدیدت اینه که کف دستت رو به همه نشون میدی و وقتی میگیم اوف شده باید بوسش کنیم تا
خوب بشه..
ددر و تاتی رو خوب تلفظ میکنی و معنیشون رو میفهمی..به همه اسباب بازیات نی نی میگی..
کلاغ پر و لی لی حوضک بازی می کنی با همه..اتل متل میکنی..
نانای کردنت که دیگه حالت حرفه ای به خودش گرفته و موقع نانای مثلا خودتم میخونیو ........
این روزها، ما برای خندیدن و شاد بودن بهانه های زیادی داریم و همه اینها رو مدیون تنها شاهزاده
کوچولوی قلبمون هستیم..