روزهای زیبای تابستان به روایت تصویر...بخش سوم
دختر بهاری من ؛
سومین بخش عکسهای تابستان قشنگت رو برات ثبتشون می کنم ...
تابستان با سرعت تمام داره میگذره و شما دختر قشنگم روز به روز عاقل تر و شیرین تر و خانوم تر میشی...
این روزا فقط دلم میخواد حسابی بوت کنم و لذت ببرم...
گاهی وقتها هم خودت میای بغلم و میگی مامان منو بو کن ..
آخ که من عاشقتم ... عاشق دختر بودنت .. عاشق یه دونه بودنت ...
عاشق تموم لحظه های قشنگی که با اومدنت به من و بابا هدیه دادی ...
متشکریم ازت پرنسس بهاری من ...
این چند تا عکس مربوط به عکسهای تبریز هستش.. مربوط به ماه پیش..
حیاط خونه مامان جون ... سر حوضشون ...مشغول اب بازی :)
شبها می نشستیم تو بالکن و حسابی لذت می بردیم از هوای آزاد ...
شما هم مشغول نقاشی کشیدن ...
اینجا هم یه بعد از ظهر خنک تبریزه که شما خودت به خواب رفتی از خستگی :)
یه روز با مهربد و بابایی رفتین حیاط خونه امون و ماشین سواری کردین :
دخترک عشق روسری من :
روزی که با بابایی رفتی کارواش ... عاشق این عکستم که بابا ازت گرفته...
عروسی فرزاد جان: